به بهانه سالروز آزادی اسرای جنگ‌تحمیلی

برای حاج مصیب

برای تو که چون نامت ، درستکار و امین هستی

آزاده امروز و رزمنده دیروزکه در طول هشت سال دفاع مقدس ، صاف و بی ریا و بااقتدار از مرزهای میهن دفاع نمود

از کوه ها و جنگل های سبز و زیبای کردستان
تادشت های گرم و زر خیز خوزستان

کم حرف و صمیمی ، بی توقع و دلسوز
با ایمان و اخلاص

و در یک کلام ، بی شیله پیله

هشت سال دوره جنگ تحمیلی
دائم در میدان دفاع بود

تا این که روز های سخت تیرماه شصت و هفت فرا رسید

پد خندق را خوب به یاد دارید ؟؟

دژی که غیرت و شرافت و مردانگی را به سبک ساده و بی آلایش تعریف نمود

در دل گرمای سخت و طاقت فرسا و آفتاب سوزان جنوب همیشه سرافراز

حاج سید مصیب قادری نیز همچون سایر همرزمان دلیرش در پد خندق آماده دفاع از کیان مملکت اسلامی بودند که در آن روز تلخ اما ماندگار ، یورش همه جانبه ارتش بعث شروع شد

یگان های چپ و راست پد خندق عقب نشینی کرده و در محل هایی جدید موضع گرفته بودند

اما دلاوران خندق ، سد محکمی شدند بر سر راه ارتش بعث عراق ، قریب به یک شبانه روز مقاومت کردند

آنان هم قسم و هم پیمان شده بودند که

گر سر به سر تن به کشتن دهیم
ازآن به که کشوربه دشمن دهیم

خسارت زیادی به ادوات ، تجهیزات و ماشین آلات مدرن جنگی عراق وارد نموده و تلفات سنگینی بر آنان تحمیل کردند

هر چه زمان می گذشت ، تعداد بیشتری از رزمندگان پد خندق شهید شده و کم کم مهمات جنگی رو به اتمام پیش می رفت

مردانه جنگیدند و لحظه ای درنگ نکردند

مهمات تمام شد اما تسلیم نشدند در حالی که همه اطراف در تصرف ارتش دشمن و حتی پشت سرشان مملو از نیروهای بعثی بود و می دانستند که دیگر راه گریزی نیست

مهمات تمام شد اما با سنگ‌و کلوخ ، دشمن را هدف قرار می دادند

جمع زیادی از رزمندگان پد خندق شهید شده بودند

و در واپسین دقایق آن نبرد سنگین ، باقیمانده نفرات حاضر نمی شدند تسلیم شوند

سرانجام پایان مهمات و تدارکات و …. سبب شد که بعثیون بطور کامل بر دژ مسلط شده و آنان را مجبور به تسلیم نمایند

درد ناشی از شهادت دوستان ، خستگی مفرطِ ساعات ها نبرد سخت ، فشار مضاعف حاصل از گرمای طاقت فرسا و پریشانی روح و روان در لحظه آغاز اسارت ، موجب ترکیدن بغض آنان می شد

اسیر دشمنی بی رحم شده بودند
و معلوم بود این اسارت چه درد ها و رنج هایی در پی خواهد داشت

به اسارت رفتند و در آنجا دچار بدترین شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفتند

حاج مصیب از جمله کسانی بود که بیشترین شکنجه ها را تحمل کرد‌

دردها و آلام امروزش ، از مشکلات گوارشی ، ریوی ، کلیوی ، قلبی و عروقی و شنوایی و….

همه و همه دال بر روزهای سخت دوران اسارت است

روزهایی که هم باید درد دوری از وطن و خانواده و فامیل را تحمل میکرد

و هم درد و رنج شکنجه و شرایط سخت و فلاکت بار اردوگاه اسرا

به هر تقدیر
آن سالها و روزهای سخت اسارت گذشت و ایشان نیز مثل بسیاری از اسرا به وطن برگشت
و گرچه از شر شکنجه بعثی‌ها و شرایط سخت اردوگاه اسیران خلاص شد

اما
چند دهه است که از مشکلات و بیماری ها و آسیب های ناشی از آن شکنجه های جسمی و روحی زجر می کشد
و هر چه می گذرد شرایط سخت‌تری برایش رقم می خورد

به پاس آن فداکاری ها و روز های سختی که در اسارت گذراند

گرامی میداریم آن همه ایثار و شجاعت و مردانگی را که در راه حفظ وطن به خرج داد

در برابر ایشان و همه آزادگانی که در پد خندق مردانه جنگیدند

سر تعظیم فرود می آوریم

و خالصانه به روح شهدای عزیز پد خندق درود و فاتحه تقدیم می کنیم

و سخن پایانی این که می گوییم

حاج سید مصیب عزیز

در چشمِ من آیینهٔ ایثاری تو
ای مردترین مرد ، فداکاری تو
برنامِ تو سوگند و به پاکیِ کلام
گرعشق بخوانمت سزاواری تو

پی نوشت :
حاج سید مصیب قادری
فرزند مرحوم حاج سید منصور
از سادات رضاتوفیق
تیره اسماعیلی
شهرستان گچساران واز سرداران دلیر سپاه پاسدارن هستند
که نام و یادشان در دفتر غیرت و مردانگی دوران دفاع از کیان جمهوری اسلامی ثبت و ضبط و تا ابد ماندگار خواهد بود.